صبا گو آن امیر کاروان را
مراعاتی کند این ناتوان را
***
ره دور است و باریک است و تاریک
بدوشم می کشم بار گران را
- ۸ نمایش
صبا گو آن امیر کاروان را
مراعاتی کند این ناتوان را
***
ره دور است و باریک است و تاریک
بدوشم می کشم بار گران را
در این دیر کهن ایدل نباشد جای شیونها
که صاحب دیر خود داند رسوم پروریدنها
****
خوشا آن مرغ لاهوتی که با آواز داودی
بود در روضۀ رضوان همی اندر پریدنها
باد صبا کجائی گو دوستان ما را
باید حضور دل در پنهان و آشکارا
*******
آیا شود که روزی آیید بر مزارم
تا در کنار خاکم پندی دهم شما را
ایدل بدر کن ازسرت کبر و ریا را
خواهی اگر بینی جمال کبریارا
*******
تا با خودی بیگانه ای از آشنایان
بیگانه شو از خود شناسی آشنا را
ای پیک کوی قدسیان ازمن بگوجانانه را
کای شمع بزم عاشقان رحمی مراین پروانه را
*******
دردمرادرمان کنددشوارمن آسان کند
هرچه که خواهدآن کندحکم است آن فرزانه را
الا ای طائر قدسی در این ویرانه برزنها
بسی دام است ودیو و دد بسی غول است و رهزنها
***
دراین جای مخوف ای مرغ جان ایمن کجا باشی
گذرزین جای ناامن ونما رو سوی مأمنها
بسم الله الرحمن الرحیم بمقتضای شوق ذاتی نفوس قدسیه ناطقه و تفهیم حقایق
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ن وًالقلم وًمایًسطُرون
عین دستخط مبارک استادم عارف ربّانی حکیم صمدانی