باد صبا کجائی گو دوستان ما را
باید حضور دل در پنهان و آشکارا
*******
آیا شود که روزی آیید بر مزارم
تا در کنار خاکم پندی دهم شما را
*******
کای کاروان همره وی همرهان آگه
خوانید از دل و جان دلدارتان خدا را
*******
دنیا بقا ندارد با کس وفا ندارد
خواهید ار بقا را خوانید با وفا را
*******
اوقات نقد عمرم شد از کفم بحسرت
آنات نقد عمرت فرصت شمار یا را
*******
بنیوش از من این پند مینوش ساغری چند
آنگه در آی بزم پیران پارسا را
*******
ای سرو چارده سال قد کمان بباید
وقت سفر بگیرد جیبارد عصا را
*******
یک اربعین بزندان بنشین تا بیابی
خیر کثیر حکمت هم درد و هم دوا را
*******
بزدای زنگ و رنگ جام جهان نما را
تا بر تو عرضه دارد اسرار ماسوا را
*******
حیف است گر بخواهم جز یار نازنینم
جور است ار بخوانم جز مصحف و دعا را
*******
فضل است ار ببخشد این مفلس گدا را
لطف است گر پذیرد این زار بی نوا را
*******
یادش شهاب رجم شیطان ما رد آمد
از آسمان جان رندان با صفا را
*******
ایدل بدار شرمی از این قساوت و رین
کآب زلال خیزد از قلب سنگ خارا
*******
در خلوت سحرگه وقتی که عاشقانراست
خوشتر ز تخت و بخت اسکندر است و دارا
*******
در کارگاه هستی جز عیش عشق و مستی
یا رب مباد دستی دل دادۀ فنا را
*******
نجم خجسته خواهد از یار مهربانش
خورشید خاور خود گرداند این سها را
*******
دیوان اشعار،صفحات ۱۶،۱۷،۱۸