دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی

دیوان اشعار حضرت استاد علامه حسن زاده آملی

آخرین نظرات

الا ای طائر قدسی در این ویرانه برزنها 

بسی دام است ودیو و دد بسی غول است و رهزنها

 

***

دراین جای مخوف ای مرغ جان ایمن کجا باشی 

گذرزین جای ناامن ونما رو سوی مأمنها

***

در این کوی و در این برزن چه پیش آمد ترا رهزن 

 به یک دو دانه ارزن فروماندی زخرمنها

 

***

در این لای ولجنها و در این ویرانه گلخنها 

 شد از یاد تو آن ریحان و روح و باغ و گلشنها

 

***

 

سحرگاهی که می آید نسیم کوی دلدارت 

 ترا باید که بر کویش بود هر دم نشیمنها

 

***

 

حجاب دیده دل گرددت آمال دنیاوی

 کجا دیدن توانی تا بود اینگونه دیدنها

 

***

 

همه خوهای ناپاکت ترا گردند اژدرها 

 تراگردند نشترها تراگردند سوزنها

 

***

 

زُدا لوح دلت از تیرگیهای هواهایت 

 که تا افرشتگان در جان تو سازند مسکنها

 

***

 

ترا ازدست تو سور است و فرجاه است و آرامی 

  ترا از دست تو سوز است و فریاد است و شیونها

 

***

 

یکی شمس حقیقت می درخشد در همه عالم    

 تعیّنهای امکانی بود مانند روزنها

 

***

 

نه جان اندربدن باشد که آن روح است و این جسم است 

 بود از پرتو انفس بقای صورت تنها

 

***

 

چو باشد عالم دانی مثال عالم عالی 

همی دانی که هرچیزی برای اوست مخزنها

 

***

 

بجز یکتا جمال حسن مطلق نیست در هستی 

حسن را چشم حق بین است و حق گویند روشنها

***

دیوان اشعار صفحات ۱۱،۱۲