ایدل بدر کن ازسرت کبر و ریا را
خواهی اگر بینی جمال کبریارا
*******
تا با خودی بیگانه ای از آشنایان
بیگانه شو از خود شناسی آشنا را
*******
عنقای عشق قاف قرب قاب قوسین
در زیر پر بگرفته کلّ ماسوا را
*******
در کشور دل حاکم فرمان روائی
منگر بجز سلطان یهدی من یشارا
*******
بنیوش از من باش دائم در حضورشت
تا در حضور او چه ها یابی چه ها را
*******
ای همدم کرّوبیان عالم قدس
ازخود بدر کن لشکر دیو دغا را
*******
تا از سواد و از خیال و از بیاضت
فانی شوی بینی جهان جانفزا را
*******
مرآت اسماء و صفات حق بود دل
مشکن چنین آئینه ایزد نما را
*******
گر جذبه ای از جانب جانانه یابی
بازیچه خوانی جذب کاه و کهربا را
*******
یارت دهداندر حریم خویش بارت
مر آزمون راگوی از اخلاص یارا
*******
درخلوت شبهای تارت میتوانی
آری بکف سرچشمۀ آب بقا را
*******
گوئی خلیل آسا اگر وجهت وجهی
گردد ترا راز نهانی آشکارا
*******
تسبیح گوی ذات پاک لایزالیش
بنگر ز ذرّات ثریّا تا ثری (ثرآ) را
*******
از رحمت بی انتهای خویش دارد
وابستۀ دام بلا اهل ولا را
*******
زاهد بود سودا گر و عابد اجیری
محو است و طمس و محق اصحاب وفا را
*******
گاهی ز اشراق رخ مهر آفرینش
بر آسمان جان دهد رشک ضیا را
*******
گاهی ززلف مشکسای دلربایش
آشفتۀ خود میکند احوال ما را
*******
دل درمیان اصبعین اوست دائم
از قبض و بسطش فهم کن این مدّعا را
*******
الله قد خلقتکم اطواراً ای قوم
کیف فلاتر جون لله وقا را
*******
آئین مردان خدا تقواست تقوی
مر زوق عندالله بین اهل تقی را
*******
ره رو چنانکه مردم هشیار رفتند
راهی مبین جز راه و رسم مصطفی را
*******
گر مشکلی پیش آیدت ای سالک راه
ناد علیّاً بین ید مشکل گشا را
*******
خواهی روی اندر منای عاشقانش
بار سفر بر بند سوی کربلا را
*******
دردت اگر باشد پی درمان دردت
از چه نجویی از طبیب خود دوا را
*******
تسلیم باش و سر بنه اندر رضایش
بر بند لب از گفتن چون و چرا را
*******
ابناء نوعت را ز خود خوشنود میدار
خواهی ز خود خوشنود ار داری خدا را
*******
گفتار نیکو باید و کردار نیکو
تا در جزای این و آن یابی لقا را
*******
بیدار باش و در ره زاد ابد کوش
بگسل ز خود دام هوسها و هوا را
*******
بر آب زن اوراق نقش این و آنرا
بر دل نشان احکام قرآن و دعا را
*******
فکری بکن بنگر که ای و در کجائی
هم ازکجا بودی و میخواهی کجا را
*******
دردا که ما را آگهی از خویش نبود
ورنه بما کردی عطا کشف غطا را
*******
گر تار و پود بودم از هم بر شکافی
جز او نخواهی یافت این دولت سرا را
*******
عشق منش از گفتۀ استاد نبود
نوشیده ام با شیر مادر این غذا را
*******
تنها نه من سرگشته ام زانرو که بینم
نالان و سرگردان او ارض و سما را
*******
تنها نه من در حیرتم از سرّ انسان
بل صارفیه القوم کلّهم حیاری
*******
بیچاره ایم ای چاره بیچارگانت
جز تو که یارد دست ما گیرد نگارا
*******
عارم بود از این کلیمی اربعینم
از جود تو دارم من امّید عطا را
*******
تسخیر خود کن نجم را آنسان که کردی